مهمونی یه روزه+هدیه هات
مانی جونم دیروز رفتیم خونهء دایی نادر آخه عمه(عمهء مامانم) دیشب پرواز داشت و به احتمال زیاد رفت تا سال بعد واسه همین دوست داشت ببیندمون ظهر اونجا چون مامانی هم اومده بود پایین دیگه بالا نرفتیم خیلی پسر خوبی بودی با اینکه حسابی خوابت میومد اما اصلا اذیت نکردی غذاتم خوب خوردی البته با کلک یه تیکه کباب دادم دستت و تو هم مشغول بودی و من کم کم غذاتو بهت دادم عمه هم هدیه تو بهت داد تا غروب اونجا بودیم بابات گفت شب خونهء عمه رویات دعوتیم منم بهش گفتم واسه تو غذا بذاره که رفتیم اونجا غذات حاظر باشه اومدیم خونه و لباساتو که حسابی کثیف کردی رو عوض کردم و رفتیم تا ساعت 23 اونجا بودیم تو خیلی خسته بودی اما اصلا اذیت نکردی ...
نویسنده :
مامان ماني جون
13:23